خاطرات این چندین روزای من....
خب خب سلام به همتون،میدونم یه چند روزی نبودم ولی خب خودتون به بزرگی خودتون ببخشید😅
خب اول اینکه ما ماشین جدید خریدیم به نام(جک s3 1400)مشکی براقه و خیلی دوسش دارم😍
دوم اینکه چند روزه های قبل میرفتم خونه الناینا و وقت کار و مشق و درسم نداشتم چه برسه به نی نی وبلاگ و وبلاگ خودم،حیح😂
به علاوه ی ماشین جدید ما لباسشویی بوش هم خریدیم🤭(سفید)
نورا هم این چند روزه گیر داده بریم واکسن بزنیم ولی خب مامیدونیم هنوز زمانش نرسیده و باید صبر کنه!^^
من برای نورا هی لپ لپ میخرماز شانس نورا حیوانات مختلف در میاد(آخه عاشق حیوانات عروسکیه و جدیدن عاشق پونی ها شده)
راستی دلم برای همتونم تنگ شده بود،حیحی^^
عمه و مامان بابام هم سرماخوردن به علاوه بابام:/
تازه بازم قراره با النا و خانواده بریم مشهد و بعد اون شمال و چون خیلی اذیتمکرده النا(جواب درسا)قراره سوپرایزم کنه و منم قراره درستش کنم(نه اینکه خودم خوبم😜)اما بعدا(فروردین)قراره خودمون با مامان و بابام و نورا قراره بریم شهرستان تا به مامان مامانم(خدا رحمتش کنه)سر بزنیم و سلامی هم کنیم و عیدوتبریک بگیم:)
همین.....دوستوندارم یه دنیا فعلا بای بای/آها راستی سر میزنم بازم بهتون یعنی هستم(زندم نمردم🤭
جدیدا عاشق فیلم و گربه ها شدم هی نیگا میکنم(معتادش شدم)😐