🌬نگین و نورا🌈

من نگینم😎👉🏻یه آبجی دارم اسمش نورا هست😍👉🏻

😇 مارو دنبال کنید😚خوشحالمون میکنید🤗

اسم من:نگین👩🏻‍🦱

اسم آبجیم:نورا👧🏻

تولد من:۴دی ماه🎊

تولد آبجیم:۳۰ دی ماه🎉

کارتون مورد علاقه ی من:همچی نیگا میکنم خو👀😂

کارتون موردعلاقه ی آبجیم:لوپ دیدو👀

رنگ مورد علاقه ی من:سیاه🖤

رنگ مورد علاقه ی آبجیم:کل رنگ ها🦄🌈

حیوان مورد علاقه ی من:پرندگان-گربه🐤🐱

حیوان مورد علاقه ی آبجیم: همشون😂

ورزش مورد علاقه ی من:دوچرخه سواری-🚲

بازی هایی که خیلی دوست داریم:آشپزی-کتاب خوندن_نقاشی-بازی فکری-🥘📖

این یکی از اعتقادات منه😎👈🏻(خودم برای خودم)👉🏻😎

ورود ضدحال ها ممنوع به شدت🎭

خاطرات این چندین روزای من....

خب خب سلام به همتون،میدونم یه چند روزی نبودم ولی خب خودتون به بزرگی خودتون ببخشید😅 خب اول اینکه ما ماشین جدید خریدیم به نام(جک s3 1400)مشکی براقه و خیلی دوسش دارم😍 دوم اینکه چند روزه های قبل میرفتم خونه الناینا و وقت کار و مشق و درسم نداشتم چه برسه به نی نی وبلاگ و وبلاگ خودم،حیح😂 به علاوه ی ماشین جدید ما  لباسشویی بوش هم خریدیم🤭(سفید) نورا هم این چند روزه گیر داده بریم واکسن بزنیم ولی خب مامیدونیم هنوز زمانش نرسیده و باید صبر کنه!^^ من برای نورا هی لپ لپ میخرماز شانس نورا حیوانات مختلف در میاد(آخه عاشق حیوانات عروسکیه و جدیدن عاشق پونی ها شده) راستی دلم برای همتونم تنگ شده بود،حیحی^^ عمه و مامان بابام هم سرماخوردن به علاوه بابام...
28 بهمن 1400

تولد...

نورا جونم عشق آجی پیشاپیش تولدت مبارک همدم من😍 مامانی معصومه تولد شمام پیشاپیش مبارک باشه تاج سرم🤩 تولد دوتاییتونم فرداعه😊
29 دی 1400

تشکر

خب سلام سلام🤗 تو این پستم میخوام از کسانی تشکر کنند که منو 55 فالوری کردند😉 مرسیییییییییی واقعا ازتون😘 از نازنین فاطمه جان هم تشکر میکنم که نی نی وبلاگ رو به من معرفی کردند🙂  
20 دی 1400

خاطرات این مدتی که نبودم....

خب خب سلام به همگی خب بعد فوت مامان بزرگ عزیزم(خدا بیامرزدش)مامانم خیلی غمگین شد و منم که افسرده نه فقط بخواطر اون بخواطر هر دلیل دیگه ای هم میتونه باشه قضیه فوت مامانیم اینطوری شد که 2 ساله پیش مامان بزرگ من تا 1 ماه ریه اش آب آورده بود و دکترا درمانش کردن ولی امسالم اینجوری شد و متاسفانه دیگه دکترا جوابش کردن و دیگه کاری نمیشه کرد...اون روز دیدیم وقتی مامان بزرگم از خواب پاشد دست میزنیم بهش سیاه میشه(کم خونی شدید داشتن)دیگه زنگ زدیم اورژانس اومد و رفتیم بیمارستان لبافی نژاد بابام مارو برد خونه اون یکی مامان بزرگم من و نورا خیلی بی تابی میکردیم و مامان بزرگ و بابا بزرگم مشغولمون میکردن شب شد بابام مارو برد خونه خودش دوباره رفت پیش خال...
12 دی 1400

یوهوووو😜

سیلام سیلام به همگیتون😃 میدونم از پستی که قبلا گذاشتم تا الان نبودم ولی خب......خودتونم میدونید مسافرت بودم🙃😉 ________________________________ خب بریم خاطره مسافرتمون به مشهد😜👇🏻 راه افتادیم و رفتیم.........۱۳ ساعت در ماشین بودیم که بلاخره رسیدیم😮‍💨🥴 اینم بگم قبل اینکه راه بیوفتیم هم لب تاپم رسید ولی نبردمش چون هنوز کاراشو نکردم😅 وقتی رسیدیم یه هتل پیدا کردیم و من و دوستم حالمون داشت از هتله بهم میخورد ولی خب....مجبوری بود!(جوری که معدمون اومد تو دهنمون😂) فرداش رفتیم حرم و یه سلامی هم به آقا امام رضا دادیم🙂🖐🏻🧕🏻 بعدش اومدیم یه هتل دیگه پیدا کردیم که بهتر از قبلیه بود و ناهار خوردیم و اون روزم یجوری گذروندیم و همینطور سومین روزم الب...
6 آبان 1400

سیلام😁

میدونم چندوقته نبودم ولی خب‌.......😅 خب اومدم یه خبر پستی بدم و خاطره امروزم و دیروزم رو بگم....... دیروز:بابام اومد با یه لب تاپ(آخه لازم دارم)آورده بود نشون بده که گفتم اصلا چون بلد نبودمش🥲حالا یکی دیگه سفارش داده که هفته دیگه میاد و عکسشو میزارم بعدا که اومد😇 امروز:ما ساعت ۶ رفتیم خونه مادربابام که مهمان داشتن تا ۷ و بعد اون انقدر با دخترعموهام بازی کردیم و حرف زدیم که نگو و نپرس😅 و حالا خبرم😏قراره یکشنبه بریم مشهد با یکی از دوستام که همیشه با اون میریم مسافرت(النا و پرنیان) ...
29 مهر 1400